جیمس مالکوم در خاطرات خود چنین آورده است: در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ جهانی اول، من نقش مهمی داشتم و با سفرهای متعدد خود به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهای اروپایی و نشر مقالات مفصلی در مجله "تایمز لندن" و روزنامه های آمریکا توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم؛ از طرف دیگر مذاکرات بسیار وسیعی با رؤسای یهود در آمریکا و رهبران سیاسی آن کشور به عمل آورده و سرانجام در بهار سال 1917 م آمریکا را وارد جنگ کردم. در این زمان "حاییم وایزمن" رهبر صهیونیست ها به "روتشیلدبر"، "لوید جورج"، "وینسون چرچیل" و "بالفور" فشار آوردند که فورا تصویب نامه هایی برای حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. انگلیس هم براساس وعده ای که به آنها داده بود،وزارت جنگ را موظف کرد که متن این عهدنامه را طوری بنویسد که یهود را راضی کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند. دراین موقع دولت انگلیس از دکتر وایزمن که سمت رهبری صهیونیست ها را داشت خواست که تصویب نامه ای را بنویسد. وایزمن تصویب نامه ای را از زبان وزیر امور خارجه خطاب به "روچیلد" یهودی چنین نوشت: غزیزم آقای روچیلد: حکومت بریتانیا به نظر عطف به ایجاد میهن برای یهود در فلسطین می نگرد و برای تسهیل آن منتهای کوشش را مبذول خواهد داشت ولی نباید حقوق مدنی، سیاسی و دینی طوائف غیر یهودی مهدور شود، چنانچه حقوق سیاسی و پست های برجسته ای که یهود در بقیه بلاد در دست دارند نباید از دست آنها گرفته شود. سپس آن را به قاضی "براندیس" در واشنگتن تلگراف کرده تا موافقت "ویلسون" را بگیرد. "آرتور جیمز بالفور" که وزیر اور خارجه بریتانیا بود آن را به امضا رسانده و به دست روچیلد یهودی ثروتمندترین مرد آن روز جهان داد. این عهدنامه در روز دوم نوامبر 1917م، یعنی درست یک سال پیش از سقوط خلافت اسلامی و احتلال فلسطین از طرف انگلیس به امضا رسید. در سال 1920م، دولت انگلیس اعلام کرد از این به بعد حکومت نظامی فلسطین به حکومت مدنی مبدل خواهد شد. یهود که منتظر چنین روزی بودند، فورا تصویب نامه ای را به امضای سران کنفرانس متفقین که در سان ریمو به تاریخ 25 نوامبر 1920م، منعقد شده بود رساندند که در آن چنین آمده است: باید فلسطین را به لحاظ اداری و سیاسی در موقعیتی قرار داد که یهود برای تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادی را داشته باشدو هجرت به فلسطین را تقویت بنماید و برای این موضوع توصیه می شود که کابینه ای برای رسیدگی به امور یهود مهاجر تأسیس شود تا هم ناظر عملیات هجرت باشد و هم مهاجرین را مسکن و کار بدهد.
همچنین به نظر می رسد که هرتزل از سر افسوس و تأسف به فکر تشکیل سرزمینی به نام اسرائیل نیفتاد، بلکه با ارزیابی صحنه سیاسی آن روز فرانسه و بررسی ضعف ها و قدرت های یهودیان و مخالفانش،به این نتیجه رسیدکه گام نهادن در مسیر اجرای چنان مقصودی،نتیجه ای مثبت خواهد داشت. به همین دلیل دست به کار شد و نخستین کنگره صهیونیسم را تشکیل داد. تئودور هرتزل در کتاب "دولت یهود" راه حل گرفتاری های یهود را چنین می داند:"افرادی که طاقت تحمل ناراحتی های ممالک متبوع خود را ندارند، در یک منطقه وسیع که برای یک ملت بزرگ کافی است اجتماع کنند." او در این کتاب پیشنهاد تشکیل "آژانس یهود" را می دهد تا برنامه مذاکرات و نقشه سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی به وجود آید که احتیاجات اقتصادی و مالی نهضت را تأمین کند. در قطع نامه اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر "بال" کشور سوئیس، اسم فلسطین به "ارض اسرائیل" یا "ارض موعود" تبدیل و پرچم صهیونی و شعار ملی یهود برای ساخت خانه های مدرن نزدیک شهر "یافا" برای مهاجران یهود را صادر کرد - این ساختمان ها بعداً شهر بزرگ تل آویو را به وجود آوردند - همچنین مقرر نمود که از این به بعد زبان عبری، زبان رسمی مکالمه یهودیان باشد. در ماه اوت 1918م، هیئتی صهیونیستی به ریاست دکتر "وایزمن" استد دانشگاه منچستر و کاشف ماده "استون"، با اجازه و نظارت انگلستان، به همراهی "اورمسبی گور" کارمند عالی رتبه وزارت جنگ انگلستان، که در سال 1936م وزیر مستعمرات شد، به عنوان رابط سیاسی وارد فلسطین شد و با توجه به اینکه جمعیت یهود در آن زمان، از شش درصد مجموع اهالی تجاوز نمی کرد، به بهانه اداره امور یهودیان، خواستار شرکت در اداره فلسطین گردید. یهودیان این عمل را حقوق قطعی و مسلم خود می دانستند. آن ها در این هنگام مشغول تهیه و تنظیم قوه نظامی شدند و دستگاه قضایی مستقل و اداره امنیت و اطلاعات تشکیل دادند.
این اقدام یهودیان که به رهبری انگلستان و با کمک بزرگان قوم یهود به وجو آمد، زنگ خطری برای اعراب بود، ولی رهبران عرب به آن توجه نکردند. در واقع نفاق و خودخواهی زمامداران عرب به آن ها اجازه نداد تا زنگ خطر را بشنوند. اگر در آن زمان به آن توجه می کردند امروز به چنین فاجعه ای دچار نمی شدند.
ادامه دارد....
منبع:ماهنامه سازمان تبلیغات اسلامی(بشری)،شماره 62 و 63.شهریور و مهر 1387